دو ماهگی نازکم
دخترکم پرنا ، فرشته زییای من الان دو ماه از اومدنت گذشته و من و بابا علیرضا مرحله جدیدی از زندگیمون رو تجربه می کنیم و و خوشحالیم بخاطر بودنت در کنارمون و چقدر لذت بخشه این لحظات ک دستای کوچک تو دستمامه و میتونم بغلت کنم ببوسم و عاشقانه بخندیم . ممنونم که هستی تمام زندگی من . برا دو ماهگی رفتیم واکسن زدن من خیلی استرس داشتم و نگران بودم و نتونستم بیام داخل بابا علیرضا و مامان جون بردنت من پشت در ایستادم . ...
نویسنده :
آزاده و علیرضا
12:47